" LangLing "

English Language, Jokes, Facts, Etymology, Translation, etc

" LangLing "

English Language, Jokes, Facts, Etymology, Translation, etc

دکتر هرمز میلانیان



دکتر هرمز میلانیان (1316- 21آبان1393)

 

ارغوان!

شاخه همخون جدا مانده من

آسمان تو چه رنگست امروز؟

آفتابی است هوا؟

یا گرفته است هنوز؟

...

 

بزرگداشت مقام علمی استاد هرمز میلانیان

دکتر هرمز میلانیان، زبان‌شناس و مترجم آثار مارتینه، چهارشنبه ۲۱ آبان در پاریس درگذشت. دقت و وسواس علمی میلانیان زبانزد بود و دانش وسیعی که در حوزه‌ی زبان‌ و زبان‌شناسی داشت. میلانیان از پیشکسوتان گروه زبان‌شناسی دانشگاه تهران بود و شاگردان بسیاری تربیت کرد. به همت مرکز فرهنگی شهر کتاب و همکاری انتشارات هرمس و انتشارات فرهنگ معاصر، مجلس بزرگداشت مقام علمی میلانیان با حضور اصحاب فرهنگ و زبان‌شناسی و دوستان او در روز سه‌شنبه ۲۷ آبان ساعت ۱۴ تا ۱۶ برگزار می‌شود و دکتر ژاله آموزگار، دکتر محمدرضا باطنی، دکتر هوشنگ رهنما، دکتر کورش صفوی، پیروز سیار و علی‌اصغر محمدخانی درباره‌ی خدمات علمی دکتر میلانیان سخن می‌گویند.

 

 

پدرش، حسن میلانیان، فرمانده ناو «پلنگ» بود که در جمله متفقین به ایران (روسها از شمال و انگلیسی‌ها از جنوب) هنگام دفاع از آبادان زخمی شد و پس از انتقال به تهران در سن ۳۸ سالگی درگذشت. مادرش درخشنده شیمی مسئولیت بزرگ کردن و تربیت هرمز و برادر کوچکتر هومان را بر عهده گرفت.

هرمز میلانیان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران در دبیرستانهای شرف و دارالفنون سپری نمود. علاقه‌ای که به ادبیات به ویژه ادبیات فارسی داشت موجب گردید که پس از دریافت دیپلم متوسطه در رشته ادبی و موفقیت در امتحان ورودی دانشکده ادبیات تهران به سال ۱۳۳۴، در رشته ادبیات فارسی ادامه تحصیل دهد. در سال ۱۳۳۷ پس از اخذ درجه لیسانس در رشته ادبیات فارسی، علاقه‌ای که به آموختن زبانهای بیگانه داشت، وی را مصمم کرد که به تحصیل در رشته «‌زبان‌شناسی» بپردازد با این که تصویر چندان روشنی از این دانش کما بیش نوین نداشت. در شهریور ماه ۱۳۳۹ (۱۹۶۰) شرایط ادامه تحصل در این رشته برای او پیش آمد و به پاریس رفت و از دانشگاه سوربن دکترا گرفت.

هرمز میلانیان، پس از مراجعت از فرانسه به ایران در سال ۱۳۴۴، در «بنیاد فرهنگ ایران»، مسئولیت پژوهش در زمینه تاریخ زبان فارسی را زیر نظر پرویز خانلری بر عهده گرفت. در نیمه دوم سال تحصیلی ۴۵-۱۳۴۴ پس از موفقیت در امتحان استادیاری به عنوان استادیار زبان‌شناسی در دانشگاه تهران به استخدام رسمی درآمد. در شهریور ماه ۱۳۴۹ به مدت یک سال تحصیلی، به عنوان استادیار مهمان به دانشگاه ایلینوی در اوربانا برای تدریس زبان فارسی اعزام شد.

پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۵۰، بار دیگر به تدریس در دانشگاه تهران ادامه داد و چند سال بعد به رتبه‌ دانشیاری ارتقا یافت. در طول سال‌های ۵۰ شمسی با فرهنگستان زبان ایران نیز همکاری داشت و در جلساتی از کمیسیون واژه‌گزینی آن شرکت داشت. میلانیان قبل از پیروزی انقلاب به مدت یک سال و نیم به عنوان مدیر گروه زبان‌شناسی و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران انتخاب شد.

هرمز میلانیان سرپرستی پژوهش‌هایی را در زمینه دستور، تلفظ و املای فارسی بر اساس آزمون پاسخگویان فارسی زبان برخوردار از تحصیلات لااقل دبیرستانی را برعهده داشت. همچنین وی در چندین کنگره و همایش تحقیقات ایرانی و نیز زبان‌شناسی عمومی در ایران و خارج از کشور شرکت کرده است. میلانیان، شش ماه پس از انقلاب، برای استفاده از فرصت مطالعاتی که پرونده دانشگاهی آن از مدتها پیش آماده شد، عازم فرانسه گردید و کمی بعد از سوی دانشگاه سوربن به عنوان استاد مهمان برای تدریس زبان، ادبیات و زبان‌شناسی فارسی در آن دانشگاه دعوت شد. این دوره فعالیت از سال ۱۹۷۹ تا سال ۱۹۸۵ بمدت شش سال به طول انجامید و از سال دوم سرپرستی بخش فارسی آن دانشگاه به میلانیان واگذار گردید.

میلانیان در شهریور ماه ۱۳۷۵ (۱۹۹۶) پس از ۱۷ سال به ایران بازگشت که در آن زمان، به علت ترک خدمت از دانشگاه تهران اخراج شده بود. سپس به تالیف، ترجمه و تحقیق در زمینه زبان‌شناسی عمومی و فارسی پرداخت و در این زمینه با «موسسه فرهنگی شهید رواقی»، انتشارات هرمس و نیز انتشارات فرهنگ معاصر همکاری داشت. او عضو انجمن زبان‌شناسی پاریس و انجمن جهانی زبان‌شناسی نقشگراست. سال‌های پایانی عمرش، در یکی از بیمارستان‌های مخصوص بیماران آلزایمری در فرانسه بستری بود.

برخی از آثار:

تألیف

  • زبان‌شناسی (مجموعه مقالات)، هرمز میلانیان و رضا سیدحسینی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۳
  • کزین برتر اندیشه برنگذرد، هرمز میلانیان و محمدحسن جلیلی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲

ترجمه

  • تراز دگرگونی‌های آوایی: جستاری در واج‌شناسی درزمانی، اثر آندره مارتینه، تهران: انتشارات هرمس 
  • مبانی زبان‌شناسی عمومی: اصول و روش‌های زبانشناسی نقشگرا، اثر آندره مارتینه، تهران: انتشارات هرمس 

مقدمه و حواشی

  • دستور زبان فارسی معاصر، ژیلبر لازار، ترجمه مهستی بحرینی (توضیحات وحواشی هرمز میلانیان)، تهران: انتشارات هرمس 

 

استاد بزرگوار «ساسان سپنتا» درگذشت‎

دکتر ساسان سپنتا

زبانشناس، موسیقی شناس، محقق و مؤلف

تولد: ۱۳۱۳ – بمبئی

وفات: 3آبان1393- اصفهان

 

تحصیلات در اصفهان، تهران و ایالات متحده آمریکا در رشته های ادبیات فارسی، زبان شناسی عمومی و ....

تحصیل موسیقی نزد ابوالحسن صبا، علینقی وزیری و محمود تاج بخش (نوازندگی ویولون) و استفاده از محضر روح الله خالقی و استادان دیگر.

فعالیت قلمی در زمینه موسیقی از سال ۱۳۳۶ در مجله موزیک ایران به سردبیری بهمن هیربد.

 

با این که رشته تخصصی وی در طول تحصیل و بعدها تدریس در دانشگاه، غیر از موسیقی بوده، با این وصف، او میان موسیقی شناسان، شناخته شده تر است تا نزد زبان شناسان و یا متخصصان ادب فارسی. می توان بخش موسیقی را فعالیت عاشقانه و بخش زبان شناسی و ادبیات را فعالیت عقلانی این چهره فرهنگی معاصر شناخت. اگرچه رویکرد او به موسیقی نیز هیچ وقت بری از عقلانیت نبوده و وی از نخستین نویسندگان جدی در این زمینه است که به جای افسانه پردازی های مرسوم، بر نگارش و تحقیق متکی بر اسناد و مدارک و دانش معتبر، تأکید داشته است.

او یکی از ۳ فرزند زنده یادان: عبدالحسین سپنتا و بانو گوهرتاج بزرگزاد ایمانی است. پدر، ادیب و تاریخدان و بانی سینما در ایران بود و بعدها که سینما را کنار گذاشت، مدیر روزنامه «سپنتا» که تا سال ۱۳۳۸ نیز منتشر می شد. او به همراه همسرش در اصفهان برای امور ترجمه و تألیف کتب مربوط به ایران باستان که از طرف دانشمند شهیر، دینشاه ایرانی (سیلستر) در بمبئی به عبدالحسین خان سپنتا واگذار شده بود، به هندوستان سفر کردند و فرزند آنها - ساسان - در بمبئی متولد شد. بعد از مدتی کوتاه، مادر به همراه خانواده به اصفهان مراجعت کرد و پدر نیز مدتی بعد آمد. ساسان سپنتا در محیط با فرهنگ و با اصالت خانواده خود، نغمه های موسیقی اصیل از ساز و آواز استادان و هنرمندانی چون صبا و نی داوود و قهر و تاج و ادیب را به گوش جان شنید و مجموعه این موسیقی متعالی که از صفحات گرامافون (تولید کارخانه های انگلیسی و آلمانی و آمریکایی) پخش می شد، شالوده ذهنی و پسند هنری او را شکل داد. پدر با موسیقی الفت داشت و خود نیز تصنیف هایی را در فیلم هایش خوانده بود و از این رو، مانعی برای یادگیری موسیقی در آن خانواده وجود نداشت. سپنتای جوان، دیپلم را در اصفهان گرفت و بلافاصله برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران رفت. دلمشغولی او در آنزمان، متفاوت با دلمشغولی های بسیاری از جوان های آن عصر، مطالعه و تعمق در ادبیات و تاریخ و جمع آوری صفحات قدیمی و کوهنوردی بود، ضمن این که در تمام دوره تحصیل تا آخرین مقطع دانشگاهی نیز شاگردی درسخوان و جدی شناخته می شد. او تحصیلات کلاسیک را به موازات آموزش موسیقی ادامه داد و هیچ کدام در زندگی او مانع دیگری نشد. نوازندگی ویولون را نزد آرمیک گورگین (از تحصیلکردگان موسیقی کلاسیک در روسیه) و سپس نزد ابوالحسن صبا، علینقی وزیری و محمود تاج بخش (از شاگردان قدیمی کلاس ویولون صبا) ادامه داد و تکمیل کرد. گهگاهی نیز برنامه هایی به عنوان «بابک» در رادیو اصفهان داشت که گاه صدای استاد جلال تاج اصفهانی را همراهی می کرد و گاه نیز به تک نوازی می پرداخت.

 

سپنتا در سال ۱۳۳۸ آثار صوتی نفیس استادان موسیقی عصر ناصرالدین شاه را که بر استوانه‌های مومی دستگاه فنوگراف (حافظ‌الاصوات) ضبط شده بود و مدتی بیش از شصت سال به علت عدم راه کارهای فنی متروک و بلااستفاده مانده بود کشف و با ساختن و ابداع ادوات دست ساز و تمهیدات فنی بازیابی صوتی نمود و تحلیل و توصیف سبک و ویژگیهای هنری آثار بازیابی شده را در برنامه‌های رادیو تلویزیونی، تلویزیون ملی ایران (سالهای پیرامون ۱۳۵۰) عرضه کرد.

گفتنی این که در سال ،۱۳۳۰ وقتی همراه پدر به تهران آمد. او بعد از اخذ لیسانس در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، در رشته زبان شناسی فوق لیسانس گرفت. گذشته از این، به کارهای فنی نیز بسیار علاقه مند بود و مشاغل دوره جوانی او همه در این زمینه گذشته است. از سال ،۱۳۳۹ کارمند فنی شبکه بی سیم در وزارت راه بود. بعد از کسب موفقیت در آزمون آموزش حین خدمت، به ایالات متحده آمریکا اعزام شد و به ادامه تحصیل و کارآموزی در رشته الکترونیک پرداخت و مطابق روش منظم و سالمی که هنگام زندگی در تهران داشت، در آمریکا نیز از اوقات فراغت خود برای تکمیل معلومات در زمینه موسیقی استفاده کرد. او در مؤسسه معروف آر. سی. ای در ایالت نیوجرسی به کار پرداخت و در رشته علوم ارتباطات در دانشگاه میشیگان درس خواند. در این زمان (۱۳۴۱)، ساسان سپنتای بیست و هشت ساله بین همنسلان خود از حیث تحصیل و تربیت علمی سرآمد بود.

در سال ،۱۳۳۶ بعد از جدال قلمی ای که در مجله موزیک ایران بین فریدون فرزانه (۱۳۶۴ - ۱۲۸۹) و روح الله خالقی (۱۳۴۳ - ۱۲۸۵) درگرفت، فریدون فرزانه به روش برخی موسیقیدان های شیفته غرب و بیگانه با ارزش های فرهنگ ملی، موسیقی ایرانی را فاقد ارزش هنری نامید و می توان گفت در پاسخ به او بود که نخستین یادداشت ساسان سپنتا در مجله موزیک ایران چاپ شد و بعد از آن، سلسله مقالات پربار و ارزنده ای (که فهرست مشخصات آن در «کتابشناسی موسیقی ایران» درج است)، به قلم او نوشته شد که جنبه های مختلف علمی و هنری موسیقی - بخصوص آواز ایرانی - را نشان می داد. استقبال خوانندگان مجله موزیک ایران از مقاله های سپنتا که با دانش فنی کافی و قلمی صریح و روان نوشته می شد، تداوم در نگارش و نشر آنها را فراهم آورد. گذشته از این، تعدادی از مقاله های انتقادی او در بررسی وضع ناهنجار موسیقی رادیو تهران در سال های ۱۳۴۳ - ۱۳۳۶ از جمله نوشته های خواندنی و ماندنی در تاریخ موسیقی معاصر است. انتقاد از مسئولان اداری موسیقی آن زمان در رادیو و وزارت فرهنگ و هنر که به هر حال از منسوبان دربار پهلوی بودندْ، خالی از خطر نبود، ولی ساسان سپنتا و گردانندگان آزاداندیش مجله موزیک ایران، هراس و پروایی از این خطرها نداشتند. او در این زمان مورد تشویق استاد روح الله خالقی قرار گرفت و با آن هنرمند بزرگ نیز تا آخر عمر او، دوستی عمیق و معاشرت پرفایده ای یافت. تعدادی از نامه های خصوصی خالقی به او که در سال های اخیر چاپ شده، گویای این رابطه پرمهر شاگرد و استادی است.

ساسان سپنتا بعد از مراجعت به ایران در دوره مترجمی دانشگاه تهران و مدرسه عالی ترجمه (که در سال های قبل از انقلاب در تهران فعال بود) و همچنین در دانشکده فنی وزارت راه، به تدریس پرداخت و بعد از مدتی برای مطالعه و تدریس به دانشگاه درهام (انگلستان) رفت. در آنجا نیز از معرفی موسیقی ایرانی غافل نبود و جزوه ای کوچک نیز در معرفی موسیقی ایرانی به زبان انگلیسی، یادگار آن ایام است. او در انگلستان در مؤسسه معروف لینگافن (مخصوص دوره های خودآموز زبان های زنده دنیا) به عنوان مشاور کار کرد و بعد از تحصیل در دوره دکترای زبان شناسی عمومی در دانشگاه تهران با پایان نامه مصوب با عنوان «بررسی فونتیکی خصوصیات واج های زبان فارسی» به سال ۱۳۵۱ در دانشگاه تهران، درجه دکترا گرفت و در دانشگاه اصفهان به تدریس پرداخت که هنوز هم ادامه دارد.

تاکنون در حدود یکصد و بیست مقاله تخصصی در رشته‌های ادبیات، زبانشناسی و موسیقی در نشریات علمی_پژوهشی از او به چاپ رسیده‌است. از جمله کتابهای چاپ شده از وی می‌توان به تاریخ تحول ضبط موسیقی در ایران، چشم انداز موسیقی ایران و آواشناسی فیزیکی زبان فارسی اشاره کرد.

 

 

برخی از آثار و تحقیقات ایشان

آثار و تحقیقات ساسان سپنتا از طرف دانشگاه درهام، سازمان جهانی یونسکو، دانشگاه اصفهان، کنسرواتوار شیان، انجمن خاورشناسان شوروی سابق (تاجیک)و موسسه بین‌المللی لینگافن (لندن) همواره مورد تقدیر رسمی قرار گرفته‌است. گزیده مقالات او عبارت‌اند از:

- سیر و تحول موسیقی ایران، ماهنامه موزیک ایران (۱۴ مقاله) خرداد تا مهر ۱۳۳۷

- آواز ایران ماهنامه موزیک ایران (۱۳مقاله) از بهمن ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۰

- مکتب‌های جدید موسیقی معاصر ایران، ماهنامه موزیک ایران، فروررین و اردیبهشت ۱۳۴۲

- بررسی فیزیکی واج‌های زبان فارسی، مقالات سومین کنگره تحقیقات ایرانی، شهریور ۱۳۵۱

- ابن سینا و ابتکارات زبان شناسی، ماهنامه آینده، فروردین و خرداد ۱۳۵۸

- تجزیه و بازسازی گفتار، (تعیین فرمان‌های واج‌های زبان فارسی) مجله زبان شناسی، ۱۳۶۶

- تأثیر انگیزی آهنگ حماسی شاه نامه فردوسی، مجله پژوهشی دانشگاه اصفهان ۱۳۶۶

- توجیه مواردی از تطور نظم و نثردر سبک‌شناسی زبان فارسی از دیدگاه زبان شناسی، مقالات دومین کنفرانس زبان شناسی، دانشگاه علامه طباطبایی ۱۳۷۳

- بررسی آزمایشگاهی چند گویش مرکزی ایران، فصل نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تابستان ۱۳۷۵

- بررسی‌های جدید آزمایشگاهی در مورد گام موسیقی ایران، کتاب ماهور، پائیز ۱۳۷۷

- بررسی تحلیلی و تطبیقی رساله موسیقی خیام، فصنامه ماهور، زمستان ۱۳۸۰

- خیام و موسیقی، فصل نامه فرهنگ، پائیز و زمستان ۱۳۸۰

- تأثیر عناصر نوائی در ادراک گفتار، مقالات پنجمین کنفرانس زبانشناسی، ۱۳۸۲

- پژوهشی در مباحث زبان‌شناسی خواجه نصیرالدین طوسی و مقایسه آن با زبان‌شناسی جدید، فصل نامه فرهنگ زمستان و بهار ۱۳۶۹

- نامه‌ای از روح‌الله خالقی به ساسان سپنتا ماهنامه هنر و موسیقی، اردیبهشت ۱۳۸۳

- تنها صداست که میماند فصل نامه ماهور، پائیز ۱۳۸۴

Charles J. Fillmore

Charles J. Fillmore
(1929-2014)

Charles J. Fillmore, Discoverer of Frame Semantics, Dies in SF at 84:

He Figured Out How Framing Works

 

 

Charles J. Fillmore, one of the world’s greatest linguists — ever — died last Thursday, February 13, at the age of 84 in San Francisco. He was the discoverer of frame semantics, who did the essential research on the nature of framing in thought and language. He discovered that we think, largely unconsciously, in terms of conceptual frames — mental structures that organize our thought. Further, he found that every word is mentally defined in terms of frame structures. Our current understanding of “framing” in social and political discourse derives ultimately from his research, whose importance stretches well beyond linguistics to social and political thought — and all of intellectual life. The world has lost a scholar of the greatest significance.

“Chuck,” as he was known throughout the linguistics world, got his PhD from the University of Michigan in 1961 and taught at Ohio State University until 1971, when he came to the University of California at Berkeley. Chuck’s wife of 40 years, Lily Wong Fillmore, put herself through college and then through graduate school at Stanford, winding up as Professor of Education at Berkeley. She was his constant companion, sounding board, alter ego, the greatest cheer in his life, and much more.

Chuck taught at Berkeley for 23 years until his retirement in 1994. As a Professor Emeritus, he ran a research project on Frame Semantics called FrameNet at the International Computer Science Institute at UC Berkeley for 18 years until 2012, when he became ill.

If you are interested in how our understanding of framing in public discourse developed, you need to know about Chuck.

Chuck’s insights have had a profound effect on the fields of both linguistics and cognitive science. As one of the earliest exponents of Noam Chomsky’s transformational grammar, Chuck discovered what is known as the “transformational cycle” in 1963, even before Chomsky came up with the idea of “deep structure.” My own relationship with Chuck began in that year, when he came to speak on that topic at the Indiana University Graduate Linguistics Club. Ever gracious, he accepted my invitation as an officer of the club and drove all the way from Columbus, Ohio to speak to our graduate students for nothing more than an Indiana potluck dinner. I have revered him ever since, and our lives and work have been intertwined over more than 50 years.

By 1965, we both became convinced of the massive role of semantics in grammar, but we came up with very different theories. My tack was to introduce formal logic as semantics into linguistics in late 1963. But Chuck, with greater insight, noticed that grammar is organized in terms of the most basic experiences of everyday life, for example, action and perception. He observed that such experiences have a basic structure — wholes with parts: Thus an action can have Agents, their Acts, Patients (what they act on), Purposes, Instruments, Locations, Times, and so on. Perception involves an Experiencer, and experience, a Stimulus of the Experience, and so on. He called these conceptual elements of experience “cases” on an analogy with case languages like Latin and Greek. He called his theory “Case Grammar,” showing that there are rules of grammar that crucially make use of such very general conceptual elements that structure our experience. I heard him speak on the idea at MIT in the summer of 1965, and began following his development of the theory. He published the idea in 1968, and the idea spread. A version of that idea is now taken for granted pretty much throughout the linguistic world, partly though Chuck’s work and partly through a 1965 MIT dissertation by Jeff Gruber, who left linguistics shortly thereafter to become a Baha’i missionary. In the cognitive tradition following Chuck, they are called “semantic roles.” In the generative tradition, they are called “theta-roles.” The insights are similar and were discovered independently at about the same time.

Chuck arrived at Berkeley in 1971, and I followed in 1972. We began working together, as well as taking part in a cognition discussion group that included Dan Slobin, Eleanor Rosch, Wally Chafe, Paul Kay, Steve Palmer, John Gumperz, and occasionally, Paul Grice. That became the core of cognitive science at Berkeley. When the field was formed later in the 1970’s, Berkeley became the West Coast center of the field. In 1974-75, while Chuck was developing frame semantics and I was helping, we were regularly visited in my living room by three friends who drove over from Palo Alto — Terry Winograd, Danny Bobrow, and Don Norman. They wanted to find out what they could about the details of frame semantics since they were working on a knowledge representation language for computer science, which eventually developed into KL-ONE — a classic frame-based knowledge representation language in computer science. It was because of Chuck that it came to be “frame-based.”

In 1975, Chuck published his first paper on frame semantics in the first issue of the Publications of the Berkeley Linguistics Society, and in 1976 published a second version in 1976 in The Annals of the New York Academy of Sciences. Frame semantics was a much-elaborated version of case grammar. Chuck had been studying European linguistic research on “semantic fields” — groups of related words like knife-fork-spoon,SundayMondayTuesday, … and so on. Chuck realized that they were also based on organized mental structures of common experiences, but he went a major step further: the hypothesis that every word in every language is mentally defined by elements of such mental structures, which he called “frames.” Chuck’s classic example involved the semantic field buy-sell-goods-price-cost. The common mental structure defining such words is based on the commercial event scenario: Person 1 has possessions and wants to exchange them for money. Person 2 has the money and wants to exchange it for such a possession. There is mutual exchange. Person 1 is called a seller; Person 2 is called a buyer; the possession exchanged is called the goods; and the money is called the price. Those named the basic “semantic roles” — the conceptual elements of the frame.

Being Chuck, he went further. Sentences that looked very different have meanings characterized by the same frame. Chuck sold the book to Paul for $10. Paul bought the book from Chuck for $10. The book cost Paul $10. Chuck got $10 for the book. Moreover, each verb defined by that frame has its own grammar associated with it. With sell, the Seller is Subject, the goods is direct object, the buyer is marked by to and the price is marker by for. With cost, the goods is subject, the price is direct object and the Buyer is indirect object.

This is a very simple example. There is a great deal more to frames. In the 18 years Chuck worked on the FrameNet project, over a thousand frames were described in detail. They are publicly accessible on the web at www.framenet.icsi.berkeley.edu.

The study of frame semantics became the study of (1) which frames do we use in conceptualizing our experience, (2) what semantic roles and scenarios define each frame, (3) what words are defined by which frames, (4) what is the grammar associated with the frame elements, and (5) how are frames related to one another.

I was hooked on frame semantics by 1975, and started working with Chuck on a linguistic theory that would incorporate frames. We called it Construction Grammar. The idea was to provide a unified theory of grammar and word meaning.

After working together on it for several years, we wound up creating two different versions of Construction Grammar for very different purposes. Chuck had always thought of himself as an Ordinary Working Linguist (an OWL, as he referred to himself). His goal was to provide a useful tool for describing languages. As computer science developed, he moved FrameNet in the direction of computer-directed frame analysis in various languages, using large collections of linguistic data (called “corpora”). As a computational tool for research and teaching, FrameNet stands as a monument to Chuck’s genius and fortitude, and to the loyalty and hard work of his students, especially Collin Baker, Miriam Petruck, and Michael Ellsworth.

I went in two other directions, both inspired by insights of Chuck’s. In 1978, Michel Reddy and I, independently, found evidence that metaphor was not just in language, but in thought. We think to a remarkable extent in metaphor, and that metaphorical concepts, like frames, are largely unconscious. Having worked with Chuck, I realized that conceptual metaphors were frame-to-frame mappings, ways of understanding one area of framed experience in terms of another. A year later, Mark Johnson and I came to the conclusion that frames, metaphors, and all other aspects of thought are based on what we called “embodiment,” postulating a theory of embodied cognition. Having followed Chuck’s instincts on the role of everyday embodied experience in both case grammar and frame semantics, this seemed natural to me. Embodied cognition has become a major research area in the cognitive sciences.

Chuck, working with his close friend Paul Kay, came up with a version of Construction Grammar fitting FrameNet goals and methods. I came up with an embodied version of Construction Grammar that took into account conceptual metaphor, embodied aspects of frames and metaphors, and the idea of conceptual prototypes. We published elaborate initial papers on our versions of construction grammar at virtually the same time. Mine came out in 1987 as a 100+ page case study in my book Women, Fire, and Dangerous Things. Chuck, working with Paul Kay and Mary Catherine O’Connor, published a lengthy, beautiful, and overwhelmingly convincing study of the Let Alone construction (as in He can’t afford a Chevy, let alone a BMW.) It appeared in Language in 1988 as “Regularity and Idiomaticity in Grammatical Constructions: The Case of Let Alone.”

Chuck also inspired the research I have done over many years in applying frame semantics to politics. In 1977, Chuck told me about a court case in Boston in which a doctor who had performed an abortion was put on trial for murder. In the trial, the defense attorney used the word fetus and the prosecuting attorney used the word babyFetus invoked the frame of a medical procedure, while baby invoked a killing frame. The medical frame won out in the trial. But the point was not lost on me: competing frames are used everywhere in political and social issues and who wins depends on which frame dominates. To understand exactly how conceptual framing works through language, the appropriate field of study is frame semantics.

Charles J. Fillmore was the man who first figured out how framing works. He is world-renowned in linguistics, but deserves a much wider appreciation as a major intellectual. I have cited his work over and over, in my writing and in my talks. But over more than 50 years, he worked modestly as an OWL, an ordinary working linguist. He was brought up in St. Paul, Minnesota, and was known for his Minnesotan modesty, gentlemanliness, and a sly wit befitting Lake Woebegone. When he first came to Berkeley in 1971, he encountered a culture defined by the then-commonplace expression, “Let it all hang out.” His response was to wear a button saying, “Tuck it all back in.”

I will always miss him.

سیر تحول زبانشناسی تطبیقی

مطلب زیر خلاصه ای از مقاله ارائه شده در زمینه پیدایش علم زبانشناسی تطبیقی است:

 

" سیر تحول زبانشناسی تطبیقی "

1583 – توماس استیونس در نامه ای به شباهت زبان سانسکریت اشاره کرد اما تا سال 1957 چاپ نشد.

1586 – فیلیپو ساستی در نامه ای به شباهت های زبان سانسکریت و ایتالیایی اشاره کرد اما تا سال 1855 چاپ نشد.

1767 – کوردو گزارشی شخصی به انستیتو فرانسه مبنی بر شباهت های واژگانی و ساختواژی میان سانسکریت و لاتینی ارسال کرد اما تا چهل سال بعد منتشر نشد.

1786 – سر ویلیام جونز اولین کسی بود که شباهت های زبان سانسکریت با زبان های لاتینی، یونانی، گوتیک، سلتی و فارسی را صورت بندی کرد و پیش نهاد.

برادران شلگل (بر اساس کلمات واژگانی)

برادران شلگل (آگوست ویلهلم فون و کارل ویلهلم) به مطالعات هندیک و ایرانی علاقه داشتند. آنها اولین مطالعات رده شناسی را پیش نهادند. رده شناسی آنها بر ضوابط ساختواژی استوار بود.

   زبانهای گسسته                       زبان چینی

  (Isolating Languages)

 (دارای قواعد ساختواژی)

           

 


 1زبان های پیوندی                

 (Agglutinative Languages)

 


2 زبان های تصریفی   

     (Inflectional Languages)

 

1- زبان هایی هستند که در آنها هر وندی یک معنا و یک صورت دارد و وندها در ترکیب زنجیره وار پشت سر هم قرار می گیرند. مانند زبان ترکی یا بیشتر زبان های سرخپوستان آمریکا.

     2- زبان هایی هستند که وند های آن ها معانی ترکیبی دارند و طبق تصریف اسمی یا تصریف فعلی از یکدیگر متفاوت می مانند. مانند زبان های لاتینی و یونانی.

 

برادران گریم (بر اساس قوانین آوایی)

قانون گریم:

 

1- همخوان های انفجاری بی واک یونانی در ژرمن کهن به همخوان های سایشی بی واک و متناظر آنها تغییر یافتند و باز همین ها در آلمانی علیای جدید به همخوان های واک دار متناظرشان تحول یافتند.

2- همخوان های واک دار یونانی در ژرمنی کهن به همخوان های بی واک و در آلمانی به همخوان های سایشی بدل شدند.

3- همخوان های سایشی بی واک یونانی هم در ژرمنی کهن به انفجاری های واک دار و در آلمانی جدید به انفجاری های بی واک تحول یافتند.

 

یونانی            p b f        t d y          k g x

ژرمنی کهن     f p b         y t z          x k g

آلمانی جدید    b f p        d z t          g x k

 

شلایخر

استعاره شجره نامه:

زبانشناسی را باید شاخه ای از زیست شناسی و زبان را یک اندامواره در نظر آورد زیرا صاحب دستگاهی زیست شناختی است که هم یادگیری زبان و هم استفاده از آن را تنظیم می کند. هر زبان نماینده شاخه ای در شجره نامه مختص  تکامل زبان هاست. تمامی تغییرات زبان ناشی از نفوذ فساد انگیز نسل های بعدی و تنبلی آنها می باشد. وی به بازسازی زبان هند و اروپایی پرداخت که در نهایت مورد تایید قرار نگرفت.

ماکس مولر

زبانشناسی در زمره علوم طبیعی و شاخه ای از زیست شناسی است. ولی زبان اندامواره نیست و علم زبان هیچ ربطی با نظریه های محض ندارد، تنها به گردآوری واقعیات می پردازد و آن را شرح و وصف می کند. زبان تک هجایی است و هر عنصر تک هجا یا هر ریشه ای بیان کننده مفهومی معین است. دو فرایند در زایش و بالش زبان:

1- باززایی گویشها: گویشی خاص در نتیجه بروز عوامل سیاسی و دیگر عوامل اجتماعی به پایگاه زبانی تازه راه می یابد.

2- فساد آوایی: زبان از مرحله تک ریشه ای (تک هجایی) از طریق فساد آوایی به مرحله پیوندی و سپس مرحله تصریفی تحول یافته است.

 

دوئایت ویتنی

منتقد و مخالف نظریه زیست شناختی شلایخر و مولر بود. زبان اندامواره نیست. از نظر او زبان نهادی است که از دل نیاز بشری به ارتباط پیچیده و به موجب یک قرارداد تلویحی اجتماعی شکل گرفته و تکامل یافته است.

 


آیا میدانستید؟

آیا می دانستید که اصل و نسب برخی از واژه ها و عبارات مصطلح در زبان فارسی در واژ ه ها عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد و شکل دگرگون شدهٔ آن وارد زبان عامهٔ ما شده است؟ به نمونه های زیر توجه کنید:

ـ هشلهف: مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژه ها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه می تواند نازیبا و نچسب باشد، جملهٔ انگلیسی I shall have (به معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خوانده اند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژهٔ مسخره آمیز را برای هر واژهٔ عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار می برند.

ـ چُسان فُسان: از واژهٔ روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.

ـ زِ پرتی: واژهٔ روسی Zeperti به معنی زتدانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاق های روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان می افتاد دیگران می گفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.

ـ شِر و وِر: از واژهٔ فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.

ـ فاستونی: پارچه ای است که نخستین بار در شهر باستون Boston در امریکا بافته شده است و بوستونی می گفته اند.

ـ اسکناس: از واژهٔ روسی Assignatsia که خود از واژهٔ فرانسوی Assignat به معنی برگهٔ دارای ضمانت گرفته شده است.

ـ فکسنی: از واژهٔ روسی Fkussni به معنی بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنی بیخود و مزخرف به کار برده شده است.

ـ لگوری (دگوری هم می گویند): یادگار سربازخانه های ایران در دوران تصدی سوئدی ها است که به زبان آلمانی به فاحشهٔ کم بها یا فاحشهٔ نظامی می گفتند: Lagerhure.

ـ نخاله: یادگار سربازخانه های قزاق های روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ می گفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کرده اند.