همه چیز از ذهنش پرید.
His mind went blank.
*******
تا ساعت چند (باز هستید) کار می کنید؟
How late are you open?
*******
دستم بگرفت و پا و به پا برد.
She took my hand and guided me step by step.
*******
کاری که او کرد به شجاعت نیاز دارد.
It takes courage to do what he did.
*******
برو پی کارت - بزن به چاک.
Buzz off.
*******
سیم قطع شده بود.
The wire was cut off.
*******
رازت را با او در میان بگذار.
Take him into your confidence.
*******
او مرا متهم کرد که دوربینش را برداشتم.
He accused me of taking his camera.
*******
اصلا کاری ندارد! - بسیار آسان است!
No sweat!
*******
مرا جوری ترساندی که عقل از سرم پرید.
You scared me out of my wits.
*******
سه را از پنج کم کنید.
Take three from five.
*******
سرماخوردگی او را انداخته است.
He is laid up with the flu.
*******
وقت سر خاراندن ندارد.
He is rushed off his feet.
*******
او اهل این محل نیست.
He is not from this neck of the woods.