" LangLing "

English Language, Jokes, Facts, Etymology, Translation, etc

" LangLing "

English Language, Jokes, Facts, Etymology, Translation, etc

واژگان فارسی در زبانهای سوئدی،اویغوری چین و بوسنیایی

همواره در میان زبانها، داد و ستد وجود داشته است و واژه ها از زبانی به زبان دیگر در رفت و آمد بوده اند. زبان فارسی نیز به عنوان زبانی که در ایران از دیرباز تا به امروز رواج داشته از چنین قاعده ای به دور نبوده است و بلکه داد و ستد های فراوانی نیز در خود دیده است که البته بحث درباره ی دلیل آن، خود نیازمند گفتاری دگر است.

در اینجا، کوشش من این بوده است که واژگان فارسی را که به زبانهای دیگر وارد شده اند، گردآوری کنم و از میان زبانهای وام گیرنده، آنهایی را برگزیده ام که شناخت کمتری از ایشان در دست است. سخن کوتاه می کنیم و به نام بردن از شماری واژگان فارسی در زبانهای سوئدی، اویغوری چین و بوسنیایی می پردازیم.

● واژه های فارسی در زبان سوئدی

▪ Albino : زال، زال تن

این واژه در انگلیسی و سوئدی برابر با «زال» در پارسی است و از ماده albus لاتینی که به معنی «سپید» بوده ، گرفته شده است که ریشه ی اصلی آن در زبانهای باستانی ایران «اَربو arbo» بوده که همین معنی «سپید» را داشته و با تبدیل «ل» به «ر»، به زبان لاتین راه یافته است و از آنجا به دیگر زبانهای اروپایی. واژه ی زال، نیز از واژه ی اوستایی «زَر» می آید و نمونه ی دیگری از تبدیل «ل» به «ر» را نشان می دهد.

▪ Ambra: عنبر، شاه بوی

این واژه فارسی در زبان فرانسوی ambre ودر انگلیسی amber خوانده میشود.

▪ Baby: کودک، ببه

اصل این واژه در فارسی، «باوه» است که به معنی کودک بوده و در گویش استان مرکزی، آن را «ببه» گویند و در انگلیسی به همین صورت سوئدی موجود است.

▪ Band:بند، نخ

▪ Bäst:بهترین

که در انگلیسی به صورت Best وجود دارد از اصل اوستایی وهیشتَ است که امروزه در فارسی بهشت خوانده میشود.

▪ Check:چک

ریشه ی آن Chak در فارسی است که از واژه های کهن است و بعدها به اروپا رفته است.

▪ Com,Comma: آمدن

از ریشه ی «گام» است که در پهلوی و اوستایی نیز موجود است. واژه ی گام به باور نگارنده حتی میتواند ریشه Go در زبان انگلیسی باشد.

Djävla,Djävlar,Djävul,Djävel: دیو

این واژه در لاتین، devus و در فرانسه dieu و در انگلیسی devil است.

▪ Fresta: فریفته کردن

در اوستایی fresta است. در فارسی نیز واژه «فزشته» از این ریشه است.

▪ Kelim: گلیم

▪ Lab,Läpp: لب

▪ Mitra: کلاه ویژه روحانیان عیسوی

▪ Nafta: نفت

▪ Ost: استخوان

▪ Partisan:جنگاور،پارتیزان

▪ Rustik: روستایی، بخش دوم واژه نیز از ریشه il پهلوی است.

▪ Svär: شوهر

▪ Taft: تافته، پارچه تافته

▪ Varg: گرگ

اصل اوستایی آن «vaharka» است که در پهلوی vohrk و در فارسی «گرگ» شده است.

▪ Vide: بید، نوعی بیدِ کوتاه

در زبان سوئدی برخی از پسوندها و پیشوندهای زبان فارسی به چشم می خورد که از آنها ترکیبات فراوانی در این زبان ساخته شده است و در زیر به چند نمونه از آنها اشاره می شود:

▪ Ande: پسوند صفات فاعلی

یکی از پسوندهای پر کار زبان فارسی است که با ریشه فعل، ترکیب می شود و صفت فاعلی یا اسم فاعلی می سازد مانند: برنده و.. که نمونه هایی نیز در زبان سوئدی دارد.

▪ Frestande: فریبنده و فریفتار ، بخش نخست این واژه نیز فارسی است.

▪ Mördande: میراننده، کشنده، بخش نخست این واژه هم فارسی است و از فعل «مردن» می آید.

▪ Are: پسوند صفت فاعلی و صفت برتر و..

این پسوند در زبان فارسی در واژه هایی چون پرستار و دادار دیده میشود و در سوئدی نمونه های بسیاری دارد:

▪ Vinnare: برنده به معنی پیروز. Vin نیز از ریشه وَن اوستایی به معنی پیروزی است.

▪ Frestar: فریبنده و فریفتار

▪ Hom: هَم که پیشوند اشتراک است و در واژه های سوئدی دیده میشود:

▪ Homonym: هم نام، بخش دوم نیز هم ریشه ببا واژه «نام» فارسی است.

▪ Ig,ik,isk: پسوند نسبت

این پسوند در پهلوی «ik» بوده که در فارسی به صورت «i» به جای مانده و در زبان سوئدی نمونه های زیادی دارد

▪ Berig: کوهی

در زبان سوئدی چند نام خاص نیز دیده میشود که ریشه در نامهای ایرانی دارند، همچون

▪ Aura: که نامی دخترانه است و از واژه اهورا گرفته شده است.

▪ Anita, Anitta: این هم نامی دخترانه است که از نام ایزدبانوی ایرانی، آناهیتا گرفته شده است.

▪ Dolma: دُلمه که نام خوراکی ایرانی است.

▪ Geo: نام خاص مردان از ریشه ی «گئو» است و درنام گیومرث دیده میشود.

▪ Kaj,kaja: از نامهای خاص قدیمی سوئدی

از ریشه ی باستانی Kay,kaya است که در فارسی «کی» و «کیا» شده است.

▪ Mona,Mana: از نامهای رایج دخترانه در سوئد

▪ Margarita: نام خاص دخترانه از ریشه ی مرواریت در پهلوی است.

▪ Sara: از نامهای دختران که به معنی خالص و بی غش است.

▪ Zoroastrisk: زردشتی

● واژه های فارسی درزبان اویغوی چین

▪ Anarlik – اناری، انار دار

▪ Barak – باران

▪ Bihudilik بیهودگی

▪ Por پور

▪ Pix پیش

▪ Tazilinix – تازگی

▪ Tirak Purux – تیرک فروش

▪ Jahan جهان

▪ Qayzarlik چایزاری، کشت چای

▪ Qamadan چمدان

▪ Har خار

▪ Hanidan خاندان

▪ Dat داد

▪ Dilaram دل آرام

▪ Zati naqar – ذات ناچار

▪ Rastgoy راستگوی

▪ Rawan روان

▪ Zadi زاد

▪ Zimistanـ زمستان

▪ Ziyan زیان

▪ Sahta ساخته

▪ Sayizar سایه زار

▪ Xah شاخ

▪ Xikar – شکر

▪ Das طاس

▪ Tak طاق

▪ Tumar طومار

▪ Irk – عرق

▪ Parzin – فرزین

▪ Palani – فلانی

▪ Pulattin فولادین

▪ Kabus کابوس

▪ Karawan کاروان

▪ Kaman – کمان

▪ Gari – گاری

▪ Gum گُم

▪ Lay – لای

▪ Mikiyan ماکیان

▪ Muza – موزه

▪ Nazinin – نازنین

▪ Nigar – نگار

▪ Way hoda – وای خدا

▪ Yad – یاد

▪ Yigana – یگانه

● واژه های فارسی در زبان بوسنیایی

▪Ako – اگه

▪ Ambar – انبار

▪ Bakshish – بخشش

▪ Pirinach – برنج

▪ Papuche – پاپوش

▪ Pache – پاچه

▪ Terazije – ترازو

▪ Turshije – ترشی

▪ Charapa – جوراب

▪ Chesma – چشمه

▪ Chemu – چه

▪ Oroz – خروس

▪Dushman – دشمن

▪ Durbin – دوربین

▪ Duvar – دیوار

▪ Zerdelija – زردآلو

▪ Sofra – سفره

▪ Zumbul – سنبل

▪ Sheststo – ششصد

▪ Koje – کیه

▪ Lala – لاله

▪ Meze – مزه

▪ Namaz – نماز

▪ Nisam – نیستم

▪ Nishan – نشان

▪ Novo – نو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد