" LangLing "

English Language, Jokes, Facts, Etymology, Translation, etc

" LangLing "

English Language, Jokes, Facts, Etymology, Translation, etc

شاخه های زبانشناسی

تکواژشناسی یا صَرف/ ساختِ‌واژه‌ (انگلیسی: morphology) بخشی از دستورِ زبان است که ساخت واژه را موردِ تحلیل قرار می‌دهد. به سخنِ دیگر، ساختِ‌واژه به شناختِ تکواژها و راه‌هایِ هم‌نشینیِ آنها با یکدیگر در قالب‌هایِ نحوی و نیز در واژه‌سازی می‌پردازد. کارِ اصلیِ زبان‌شناس در بررسیِ ساختِ‌واژه‌یِ یک زبان، تجزیهٔ عبارت‌ها و جمله‌ها و دست یافتن به تکواژها و واژه‌ها و سپس دسته‌بندیِ آنها بر اساسِ رده‌هایِ دستوریِ آن زبان می‌باشد.

در زبان شناسی، تکواژ شناسی یعنی بازشناسی، تحلیل و توصیف ساختار تکواژها و دیگر واحدهای معنایی در زبان از قبیل کلمات، وندها و هویت دستوری و همچنین تکیه، استرس و بافتار ضمنی (کلمات در واژه نامه موضوع اصلی واژه شناسی می‌باشد.). گونه شناسی مرتبط به شکل و ساختار به نوعی دسته بندی زبان‌ها بر طبق سبکهایی است که بوسیله آن تکواژها در زبان استفاده می‌شوند. یعنی از تحلیلی که تنها تکواژهای مجزا از طریق زبانهای آمیخته(به هم چسبیده)و ترکیبی استفاده می‌نماید که تکواژهای وابسته (وندها) و تا حدودی چند ترکیبی را که تعداد زیادی از تکواژهای جداگانه را به کلمات مجزا خلاصه می‌نماید، استفاده می‌کند.

در حالیکه کلمات به طور کلی به عنوان کوچکترین واحدهای نحوی پذیرفته شده‌اند، واضح است که در بیشتر زبان (نه همه آنها) کلمات می‌توانند با قوانین (گرامر) به دیگر کلمات مرتبط شوند. به عنوان مثال، انگلیسی زبانان می‌توانند تشخیص دهند که کلمات سگ و سگها خیلی زیاد به هم مرتبط هستند یعنی تنها با تکواژ جمله ساز "ها" که تکواژ وابسته به اسم است و هرگز نیز جدا نمی‌شود. انگلیسی زبانان (زبانی ترکیبی) این روابط را از دانش فنی قوانین شکل گیری کلمه در انگلیسی تشخیص می‌دهند. آنها مستقیماً استنباط می‌کنند که همانطور که جمع کلمه سگ می‌شود سگها جمع کلمه گربه نیز گربه‌ها می‌شود؛ به همین نحو، سگ که می‌شود سگ گیر؛ ظرف می‌شود ظرف شور (بعضاً اینطور است). قوانینی را که متکلمان درک کرده‌اند الگوهای خاصی را منعکس می‌کند (قواعد) به طوری که کلمات از واحدهای کوچکتر تشکیل شده‌اند و چگونه آن واحدهای کوچکتر در فرآیند صحبت کردن متقابلاً اثر می‌کنند. بدین ترتیب، تکواژ شناسی شاخه‌ای از زبان شناسی می‌باشد که الگوهای شکل گیری کلمه را در زبان مطالعه می‌کند و درصدد قاعده مند کردن قوانین است که دانش متکلمان آن زبان را شکل دهد. در عوض زبانی مانند چینی تکواژ غیر وابسته (آزاد) را بکار می‌گیرد که منوط به آهنگ، وندهای پس عبارت و ترتیب کلمات به منظور انتقال معنی است.

در زبان چینی از مفاهیم فوق به عنوان گرامر یاد می‌شود که بیانگر تکواژ شناسی زبان می‌باشد. آنسوی زبانهای آمیخته، زبانی چند ترکیبی مانند چاکچی کلماتی دارد که از تکواژهای زیادی تشکیل شده‌است:کلمه ""təmeyŋəlevtpəγtərkən از هشت تکواژ t-ə-meyŋ-ə-levt-pəγt-ə-rkən تشکیل شده است که می‌تواند به اینصورت تفسیر شود:

۱.SG.SUBJ-great-head-hurt-PRES.1,(صدمه- سر- بزرگ) به معنای “ سردرد وحشتناکی دارم”. تک‌واژ شناسی چنین زبانهاییی به هر صامت و مصوتی اجازه می‌دهد که به عنوان تکواژ استنباط شود درست مانند گرامر زبان، استفاده و درک تاریخ تکواژ.

تاریخ تجزیه و تحلیل تکواژ شناسی به زبان شناس هند باستان، پانینی بر می‌گردد که ۳،۹۵۹ قانون تکواژ سانسکریت را در کتاب Aṣṭādhyāyī با استفاده از گرامرحامی گردآوری کرد. سنت گرامری یونان در روم باستان نیز در تجزیه و تحلیل تکواژ شناسی دخالت داشته‌است. مطالعات تکواژ شناسی عرب که توسط مرح الاروه، احمد بو علی مسعود حداقل به ۱۲۰۰ سال از زمان تولد مسیح برمی گردد. واژه تکواژ شناسی را آگوست شلیچر در سال ۱۸۵۹ بوجود آورد.

مفاهیم اساسی

تفاوت بین این دو مفهوم کلمه به طور تقریبی مهمترین مفهوم در تکواژ شناسی است. اولین مفهوم کلمه یعنی مفهوم سگ و سگها همان کلمه اشکال واژه نامیده می‌شود. مفهوم دوم شکل کلمه نامیده می‌شود بنابراین می‌توان گفت که سگ و سگ‌ها اشکال گوناگون همان اشکال واژه هستند. از سوی دیگر سگ و سگ گیر، اشکال مختلف واژه هستند همانطور که آنها به دو نوع مختلف از مفاهیم اشاره دارند. شکل یک کلمه که بر طبق آیین و رسوم قراردادی انتخاب شده‌است جهت بیان شکل متعارف آن است و موضوع اصلی یا گفت آورد نامیده می‌شود.

در اینجا مثالهای از زبانهای دیگر یعنی نقص صوت شناسی مجزای کلمه با یک شکل کلمه تک‌واژ شناسی مجزا منطبق است، وجود دارد. در لاتین یک راه بیان مفهوم عبارت و عبارت اسمی (مانند سیب‌ها، پرتغال‌ها) پسوند '-que' در عبارت اسمی دوم است. مانند «سیب‌ها –پرتغال هاً یک سطح زیاد این سرگشتگی که برخی کلمات وابسته به صوت شناسی یا دگرگونی صدا در زبان آن را بوجود آورده‌اند در زبان کواکولا آمده‌است. در کواکولا، مانند زبانهای بسیار دیگری، روابط معنایی بین اسمها که دربرگیرنده مالکیت و موضوع معنایی است، توسط وندها قاعده مند شده‌است به جای اینکه با کلمات مستقل قاعده مند نباشد. اما ترکیب عطفی برای روابط معنایی در کواوالا به طور اساسی(از نقطه نظر کسانی که زبانشان کواوالا نیست) با ترکیب عطفی در دیگر زبانها تفاوت دارد به این دلیل: وندها از روی صدا شناسی به اشکال واژه متصل نیستند آنها به طور معنایی دارای ارتباط هستند اما در اشکال واژه قبلی. مثال ذیل را ملاحظه نمایی (در کواوالا جملات با «چه» مانند یک فعل انگلیسی، آغاز می‌شود):

kwixʔid-i-da bəgwanəmai-χ-a q'asa-s-isi t'alwagwayu

ترجمه تکواژ به تکواژ: kwixʔid-i-da = clubbed-PIVOT-DETERMINER bəgwanəma-χ-a = man-ACCUSATIVE-DETERMINER q'asa-s-is = otter-INSTRUMENTAL-SG-POSSESSIVE t'alwagwayu = club.

«مرد سمور دریایی را با چماقش زد.»

یادداشت:

1.    مورد مفعولی موجودیتی را نشان می‌دهد که چیزی به انجام رسیده‌است.

2.    صفات اشاره کلماتی مانند حرف تعریف معین «the»، «این»، «آن» هستند.

3.    مفهوم محور ساختاری نظری است که خارج از محدوده بحث است.

به بیان دیگر، برای کسی که به زبان کواوالا صحبت می‌کنند، جمله شامل کلمات «سمور دریاییش» یا «با باشگاهش» نمی‌شود، در عو ض نشانهٔ -i-da (PIVOT-'the') به یک مرد اشاره دارد و به یک bəgwanəma(مرد) متصل نمی‌شود اما در عوض به فعل می‌چسبد. نشانه -χ-a (مفعولی-the) اشاره به سمور دریایی دارد که به bəgwanəma متصل است به جای اینکه q'asa (سمور دریایی) متصل باشد و غیره. برای خلاصه کردن بطریقی دیگر: کسی که به زبان کواوالا صحبت می‌کند جمله را متشکل از این کلمات وابسته به صوت شناسی یا دگرگونی صدا در زبان باشد را ملاحظه نمی‌کند.

اخیراً این موضوع در یک نشریهٔ مرکزی توسط  DixonوAikhenval ۲۰۰۷ به چاپ رسیده است, که عدم تطابق میان آواشناسی عروضی و تعریف گرامری کلمه را در نقاط مختلف آمازون، بومیان استرالیایی، قفقازی ها, هندواروپایی‌ها، بومیان آمریکای شمالی، آفریقای غربی و دیگر زبان‌های نشانه دار مورد بررسی قرار می‌دهد. ظاهراً تنوع گسترده زبان‌ها، واحدهای زبان شناسی متفاوت و مالکیت ویژگی‌های گرامری کلمه‌های مستقل را به وجود می‌آورد اما آواشناسی عروضی فاقد هر نوع تکواژ وابسته‌است. حالت میانهٔ رقابت قابل توجهی را در تئوری‌های زبان شناسی به وجود می‌آورد.

دستور و ساختار کلمه

بر طبق نظریه لغت دو نوع قانون تکواژشناسی وجود دارد. بعضی از این قوانین به اشکال مختلف یک کلمهٔ یکسان ارتباط دارد در حالیکه قوانین دیگر با لغات مختلف دیگر در ارتباط است. قوانین نوع اول دستوری و نوع دوم ساختار کلمه‌است. به عنوان مثال در جمع انگلیسی کلمهٔ سگ (Dog) و سگ‌ها (Dogs) قانونی دستوریست و کلمات مرکبی هم چون شکارچی سگ (dog catcher) و یا ظرفشور (dish washer) مثالی از ساختار کلمه می‌باشد. به طور غیر رسمی قوانین ساختار کلمه «شکل کلمات جدید»  (یا همان لغات جدید) است در حالیکه قوانین دستوری نتیجهٔ اشکال مختلف (لغت) یا کلمه‌ای یکسان است. تمایزی مشخص میان دو نوع ساختار کلمه وجود دارد: مشتق و مرکب.

مرکب روند ساخت کلمه‌ای است که شامل ترکیب اشکال کلمه‌ای کامل است به صورت شکل مرکب مفرد. dog catcher یک کلمهٔ مرکب است، زیرا هم کلمه Dog و هم Catcher در جایگاه خودشان قبل از ترکیب با یکدیگر, کلمات کاملی هستند و به صورت یک شکل متعاقب عمل می‌کنند. مشتق شامل وندهای وابسته (غیر مستقل) می‌باشد و بدین منظور با افزودن یک وند به یک لغت، لغت جدیدی به وجود می‌آید. مثال آشکار در خصوص این موضوع کلمه independent که با گذاشتن پیشوند اشتقاقی in- به dependent به وجود می‌آید در حالیکه کلمهٔ  dependent خودش از فعل depend گرفته شده‌است. تمایز میان دستور و ساختار کلمه به طور کل واضح نیست. مثال‌های زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد زبان شناسان در خصوص ارائهٔ یک قانون برای دستور و ساختار کلمه با شکست روبرو شده‌اند. در مبحث بعد این تمایز به روشنی توضیح داده می‌شود.

ساختار کلمه بر اساس آنچه که گفته شد روندی است که شامل ترکیب دو کلمهٔ کامل با یکدیگر است و نظر به این موضوع در قوانین دستوری با افزودن پسوند به بعضی از افعال، آن تبدیل به فاعل جمله می‌شود. برای مثال در زمان حال نامشخص فعل (go) رفتن با فاعل I/ We/ You/ They و اسامی جمع استفاده می‌شود در حالیکه برای ضمایر سوم شخص مفرد  He /She/ It و اسامی مفرد از فعل (goes) استفاده می‌شود. بنابراین es_ سازندهٔ دستوری است و برای مطابقت با فاعل جمله به کار می‌رود. تفاوت قابل توجه در ساختار کلمه برآیند کلمه‌ای است که ممکن است در منبع طبقه بندی‌های گرامری کلمه تفاوت ایجاد کند در صورتی که در روند دستوری هرگز چنین تغییری را ایجاد نمی‌کند.

نمونه‌ها و نحوی تکواژی

یک نمونهٔ زبان شناسی، گروه کاملی از اشکال کلمات ربطی است که به یک لغت مربوط است. مثال رایج نمونه‌ها صرف افعال و اسامی است. بر طبق آن اشکال یک لغت ممکن است براحتی در داخل یک جدول تنظیم شود. بر اساس این طبقه بندی دستوری شامل: زمان، صورت، وجه، تعداد، جنس، نقش است. برای مثال ضمایر شخصی در انگلیسی می‌توانند در یک جدول سازماندهی شوند با استفاده از طبقه بندی شخص (اول شخص، دوم شخص، سوم شخص(و تعداد (جمع در مقابل مفرد)، جنس (مونث، مذکر، خنثی)، نقش (فاعلی، مفعولی، ملکی). جزئیات بیشتر را در جدول ضمایر شخصی انگلیسی نگاه کنید. طبقه بندی دستوری گروهی از نمونه‌ها نمی‌تواند دلخواهانه انتخاب شود. بلکه باید مرتبط با نوشتار و گفتار قوانین صرف و نحو زبان باشد. برای مثال شخص و تعداد طبقه بندی است که نمونه‌ها را در انگلیسی تعریف می‌کند. زیرا انگلیسی قوانین تطابقی گرامری دارد که فعل یک جمله را در قالب دستوری به گونه‌ای که با شخص و تعداد آن تطابق داشته باشد به کار می‌برد. به عبارت دیگر قوانین صرف و نحو در انگلیسی تفاوت میان dog و dog catcher را و یا dependent را با independent نشان نمی‌دهد زیرا انتخاب میان دو شکل است که تعیین می‌کند کدام شکل از فعل باید استفاده شود. در مقابل هیچ قانون صرف و نحو ی در انگلیسی تفاوت میان dog و dog catcher و یا dependent و independent را بیان نمی‌کند.

دو مورد اولی هر دو اسم و دو مورد دومی هر دو صفت هستند و به طور کلی شبیه هر اسم یا صفت دیگری عمل می‌کنند. تفاوت مهم میان قوانین و ساختار کلمه اشکال لغت دستوری هستند که به عنوان نمونه شناخته شده‌اند و در قوانین صرف و نحو تعریف شده‌اند، نظر به اینکه قوانین ساختار کلمه الزاماً منحصر به صرف و نحو نمی‌شود. بنابراین قوانین دستوری ربط دهندهٔ صرف و نحو است نه ساختار کلمه. بخشی از تکواژشناسی رابطه میان صرف و نحو و تکواژشناسی را که نحوی تکواژی نامیده می‌شود، پوشش می‌دهد و همچنین قوانین دستوری را با نمونه‌ها ربط می‌دهد نه با ساختار کلمه یا کلمات مرکب.

تک‌واژ گونی

با توجه به توضیحات بالا، قوانین تکواژشناسی شباهت میان ساختار‌های کلمه را توصیف می‌کند. dog به dogs همچون cat است به cats و dish به dishes . شباهت هر دو گروه از اشکال کلمات به معانی آن‌ها ست. در هر جفت کلمهٔ اول معنی یک «X» می‌دهد در حالیکه گروه دوم معنی دو یا بیشتر «X» می دهد و این تفاوت همیشه از وند –s جمع است که به کلمهٔ دوم متصل می‌شود و این کلید علامت دار تطابق میان ساختار مفرد و جمع است.

یکی از بزرگترین منابع پیچیده در تکواژشناسی تطابق یک به یک میان معنی و شکل پیچیده هر نقش در زبان است. در انگلیسی کلمات جفتی مثل ox/oxen و goose/geese و  sheep/ sheep وجود دارد که تفاوت میان شکل مفرد و جمع آنها الگوهای با قاعده یا علامت دار نیستند. تمام حالات با قاعده به s- ختم می‌شوند. بنابراین ساده نیستند. s- در dogs شبیه s- در cats و dishes تلفظ نمی‌شود. این به دلیل وجود آخرین واکهٔ قبل از s- در این کلمات می‌باشد.

این حالات به طور واضح تاًثیر گذاری انتخاب اشکال یک کلمه را نشان می‌دهد که تک‌واژ گونه نامیده می‌شود. قوانین تحمیلی آواشناسی، قوانینی است که در آن صداها در کنار یکدیگر در یک زبان ظاهر می‌شوند و تکواژشناسی اغلب به صورت کورکورانه قوانین آواشناسی را نقض می‌کند که به وسیلهٔ آن برآیند ترتیب صداها در هر زبان در پرسش منع شده‌اند. برای مثال شکل جمع dish با افزودن یک s- ساده در آخر کلمه به وجود می‌آید و نتیجهٔ آن شکل [di ƒs] است

به منظور رهانیدن کلمه، یک حرف صدا دار بین ریشه و نشانه‌های جمع قرار می‌گیرد و نتیجه [dґ∫әz] قواعد مشابهی برای تلفظ s– در dogs و  catsبه کار می‌رود که به چگونگی (صدا دار و بیصدا) بودن تکواژ ماقبل اخر بستگی دارد.

تکواژ شناسی لغوی

تکواژ شناسی لغوی شاخه‌ای از تکواژ شناسی می‌باشد که با واژه نامه در ارتباط است، که از لحاظ تکواژ شناسی امکان پذیر می‌باشد و مجموعه‌ای از لغت‌های یک زبان است. همچنان که به طور مقدماتی مربوط به شکل کلمه می‌شود: اشتقاق و ترکیب.

مدل ها

سه رویکرد اصلی برای تکواژ شناسی وجود دارد که هر یک سعی دارد مشخصات بالا را در روش‌های مختلف تسخیر کند. این سه رویکرد عبارتند از:

1.  تکواژ شناسی بر پایه تک‌واژ، که استفاده از یک آیتم و عملکرد مرتب را باعث می‌شود.

2.  تکواژ شناسی بر پایه لغت، که به طور طبیعی استفاده از یک آیتم و عملکرد فرایند را موجب می‌شود.

3.  تکواژ شناسی بر پایه کلمه، که به طور عادی استفاده از یک کلمه و الگو را موجب می‌شود.

توجه داشته باشید درست است که روابط اشاره شده بین مفهوم‌های هر آیتم در لیست بسیار قوی می‌باشند اما این روابط کامل نیست.

تکواژ شناسی بر پایه تکواژ

تکواژ شناسی بر پایه تکواژ، اشکال کلمه به عنوان ترتیب تکواژ ‌ها تجزیه می‌شوند. یک تکواژ به عنوان کوچکترین واحد معنی دار از یک زبان تعریف می‌شود. در یک کلمه مانند independently می‌گوییم که تکواژ ‌ها in-,depend,-ent,ly می‌باشدdepend  ریشه می‌باشد و در این مورد تکواژ ‌های دیگر پیشوند‌های اشتقاقی هستند. در یک کلمه مانند dogs می‌گوییم  dog ریشه بود و s یک تکواژ صرفی است. این روش تجزیه اشکال کلمه در بسیاری (و عجیب ترین)، کلماتی را به حساب می‌اورد که گویا انها از تکواژ ‌هایی که بعد از یکدیگر، مانند مهره‌هایی در یک ردیف قرار گرفته ساخته می‌شوند که مورد و ترتیب نامیده می‌شود. بیشتر رویکرد‌های مدرن و پیچیده در سدد نگهداری تکواژ می‌باشند در حالی که که مطابقت ناپیوسته، قیاسی و پروسه‌ای دیگر برای نظریه‌های مورد و ترتیب و رویکرد‌های مشابه به صورت مسئله غابض در امده‌اند.

تکواژ شناسی بر پایه تک‌واژ، سه اصل اساسی را مفروض می‌دانند:

1.  فرضیه تک تکواژ طبق نظر بادنیو:ریشه‌ها و بند‌ها در این فرضیه وضعیتی مشابه دارندکه تک تکواژ نامیده می‌شود.

2.  فرضیه مشخصه‌های تکواژ ‌های پایه طبق نظربلام فیلد: از انجا که تکواژ ‌ها مشخصه‌هایی دو جنبه‌ای دارند، به همین دلیل آنها را هم از ساختار صوت شناسی وهم معنایی می‌توان بررسی کرد.

3.  فرضیه تکواژ ‌های معنایی طبق نظربلام فیلد: تکواژ ‌ها، بند‌ها و ریشه‌هایی که در وند جریان زبان هستند و امروزه از انان استفاده می‌گردد، در لغت نامه نگهداری می‌شود.

تکواژ شناسی بر پایه تکواژ دارای دو ویژگی است که توسط بلام فیلدن Bloomfieldian)) و هاکتین Hockettian)) بیان شده ‌است. (در سال ۱۹۹۳ توسط بلام فیلدن و در سال ۱۹۴۷ توسط هاکتین)

بلام فیلد، تکواژ کوچکترین واحد معنا داراست، اما خودش معنا ندارد. برای هاکت، تکواژ ‌ها عنصر معنی داری هستند که شکل عنصر نیستند. برای او، تکواژ‌های جمعی وجود دارد با واژگونه s– و en- و ren- و.......

در نظر تکواژ شناسی بر پایه تکواژ، این دو دیدگاه در روش غیر اصولی ترکیب شده‌اند، به طوری که یک نویسنده امکان دارد درباره «تکواژ جمع» و «تکواژ s-» در همان جمله صحبت کند، اگرچه این‌ها چیزهای مختلفی هستند.

تکواژ شناسی بر پایه لغت

تکواژ شناسی بر پایه لغت (معمولا) رویکرد فرایند و ایتم است. به جای تجزیه شکل کلمه به عنوان مجموعه‌های پشت سر هم گفته می‌شود که شکل کلمه نتیجه به کار گیری قواعدی می‌باشد که شکل کلمه (فورم یا ریشه کلمه) جهت ایجاد کلمه جدید تغییر می‌دهد. قواعد صرفی ریشه می‌گیرند، ان‌ها را همچنان که نیاز به قاعده دارند تغییر می‌دهند و نتیجه تشکیل یک کلمه‌است. قاعده اشتقاقی ریشه را می‌گیرد و آن را بر اساس نیاز تغییر می‌دهد و نتیجه یک ریشه حاصل می‌شود. یک قاعده ترکیبی اشکال کلمه (فورم کلمه) را می‌گیرد و به طور مشابه نتیجه یک ریشه ترکیبی است.

تکواژ شناسی بر پایه کلمه

تکواژ شناسی بر پایه کلمه (معمولا) رویکرد کلمه و الگو است. این نظریه، الگو‌ها را به عنوان مفهومی مرکزی در نظر می‌گیرد. به جای بیان قواعد برای ترکیب تکواژ ‌ها داخل شکل کلمه یا ایجاد فورم کلمه از ریشه‌های کلمه بر اساس تکواژ شناسی تعمیم دادن را بیان می‌کند که بین اشکال الگوهای صرفی جای می‌گیرد. نکته مهم این رویکرد، این است که بیان بسیاری از چنین تعمیم‌هایی با هر کدام از رویکردهای دیگر مشکل است. مثال‌ها معمولا از زبان‌های ترکیبی گرفته می‌شود، جایی که «قسمتی» از کلمه داده می‌شود که بر اساس نظریه که تکواژ صرفی نامیده می‌شود، با ترکیبی از مقوله گرامری مطابقت دارد. به عنوان مثال، «سوم شخص جمع» بر اساس نظریه فوق معمولا هیچ مسئله‌ای با این حالت ندارد. نظریه‌های فرایند وایتم، به عبارت دیگر اغلب در مواردی مثل اینها باعث در هم شکنندگی است، زیرا همه انها فکر می‌کردند که دو قاعده جداگانه خواهد داشت، یکی برای سوم شخص و دیگری برای جمع، اما تشخیص میان انها سرانجام ساختگی می‌باشد. رویکرد‌های کلمه والگو که این‌ها مانند کلمات کامل عمل می‌کنند به وسیله قواعد قیاسی به یکدیگر مربوط می‌شوند. کلمات را می‌توان بر اساس الگویی که انها سازگاری دارند دسته بندی نمود. این روش‌ها هم برای کلمات موجود و هم برای کلمات جدید به کار می‌روند. به کار گیری الگوی متفاوت از الگویی که از لحاظ تاریخی استفاده شده‌است را می‌توانبه کلمه جدید تبدیل نمود، مانندolder  به جای elder. (که older الگوی عادی از صفت‌های تفضیلی پیروی می‌کند) و  cows به جای kin (که cows مناسب با الگوی منظمی از شکل جمع می‌باشد).

گونه شناسی تکواژی

در قرن نوزدهم فیلسوفان طبقه بندی کلاسیک زبان‌ها را برطبق تکواژ هایشان ابدا نموده‌اند. بر طبق این گونه شناسی بعضی زبان‌ها جدا شده‌اند وتکواژ ‌های کمی دارند یا تکواژ ندارند. دیگر زبان‌ها ترکیبی هستند و کلماتشان منجر به تعداد زیادی جدا شدنی می‌شوند در حالی که دیگر کلمات هنوز صرفی یا ترکیبی هستند، زیرا تکواژ ‌های صرفی با یکدیگر ترکیب می‌شوند. این عمل منجر به یک تکواژ بی معنی می‌شود که چند بخش اطلاعات را منتقل می‌نماید. مثل کلاسیک از یک زبان جداگانه چینی است. مثال کلاسیک از زبان ترکیبی ترکی است؛ هم لاتین وهم یونانی مثال‌های کلاسیک از زبان‌های ترکیبی می‌باشند.

با ملاحظه تنوع زبان‌های دنیا روشن می‌شود که این طبقه بندی هرگز واضح نیست و بسیاری از زبان‌های مناسب با هیچ یک از این نوع‌ها نمی‌باشد و بعضی در بیشتر از یک روش تناسب دارد. در هنگام ملاحظه زبان‌ها سلسله‌ای از تکواژ ‌های پیچیده زبان ممکن است سازگار باشند. سه مدل از ریشه تکواژ شناسی از تلاش تا تجزیه زبان‌ها که هماهنگی کمتر یا بیشتر ی یا مقوله‌های مختلف دارند. از لحاظ طبیعی ترتیب و ایتم با زبان‌های ترکیبی سازگاری دارند. در حالی که در عملکرد فرایند ایتم و عملکرد و الگو و کلمه معمولا زبان‌های ترکیبی مورد مخاطب هستند.

همچنین خواننده باید توجه داشته باشد که تکواژ گونه‌های کلاسیکی عموما برای تکواژ شناسی صرفی به کار می‌روند. ترکیب بسیار کمی در رابطه با شکل گیری کلمه وجود دارد. ممکن است زبان‌ها در شکل گیری کلمه شان به صورت نحوی یا تحلیلی یا تجزیه‌ای با توجه به روش ترجیح داده شده از اندیشه‌های بیانی که صرفی نیستند طبقه بندی شوند. خواه با استفاده از شکل کلمه (مصنوعی) یا با استفاده از عبارت‌های نحوی.

کوچک‌ترین/ حدّاقل واحدهای معنی‌دار در زبان‌ها

یکی از مسئله‌های اساسی در هر علمی، تشخیص و شناسایی حدّاقل واحدها یا جزءهای موجود است، به صورتی که، همهٔ ساختارها و واحدهای پیچیده‌تر آن علم را بتوانیم با ترکیب آن‌ها بسازیم. در مورد زبان‌های طبیعی، هر چند در نظر اوّل چنین می‌نماید که کلمات نقش مجموعهٔ حدّاقل واحدها و بلوک‌های ساختمانی را دارند، در واقعیّت و عمل اینگونه نیست.

درباره‌یِ واژه‌یِ «ساختِ‌واژه»

در ترجمه‌یِ اثرهایِ علمیِ غربی، برایِ بسیاری از واژه‌ها در کتاب‌هایِ گوناگون برابرهایِ متفاوتی می‌بینیم. این مسأله در کتاب‌هایِ زبان‌شناسی تا اندازه‌ای مشکل‌زا شده‌است و در فهمِ عمومیِ مفهوم‌هایِ علمیِ اِستانده (=استاندارد) آشفتگیِ نگران‌کننده‌ای رقم می‌زند. برای این مفهوم در فارسی برابرهایِ ساخـتْـواژه، ساخـتْـواژ، ساختِ‌واژه، واژه‌سازی، واژه‌شناسی، صَرف، تصریف، سازه‌شناسی، تَکواژشناسی، ساختِ صرفِ زبان، ساخت، نظامِ واژه‌سازی، ساخت‌شناسی و ریخت‌شناسی نیز به کار بُرده شده است.

روشن است که برایِ ایجادِ یک فضایِ علمی، نیازِ جدّی به بازنگری و اِستانده‌سازیِ این برابرهاست. واژه‌یِ فرانسه‌یِ morphologie (انگلیسی: morphology) در دانش‌هایِ دیگر برایِ نمونه زیست‌شناسی یا زمین‌شناسی هم کاربرد دارد و به ریخت‌شناسی برگردانده می‌شود. این برابر در زبان‌شناسی چندان گویا نیست؛ چرا که در زبان‌شناسی درونِ پوسته‌یِ ریختِ واژه فرورفته و با شکافتنِ واژه، به عنصرهایِ ریزتر می‌پردازیم. از میانِ برابرهایِ یادشده، واژه‌سازی، واژه‌شناسی، سازه‌شناسی و ساخت‌شناسی به‌راستی رساننده‌یِ معنا هستند. هرچند واژه‌سازی و واژه‌شناسی در نوشته‌هایِ بزرگانی چون دکتر حسنِ رضاییِ باغ‌بیدی و پروفسور دادخدا سِـیم الدّین‌اُف، زبان‌شناسِ بزرگِ تاجیک، به کار گرفته شده‌اند، امّا در کتاب‌هایِ زبان‌شناسی بیشتر از ساختواژ(ه) بهره برده شده. ناگفته نمانَد که واژه‌یِ صرف که از دیرباز در دستورِ سنّتی و به پیروی از دستورنویسی برایِ عربی کاربرد داشته، امروز نیز در آثار استادانی چون دکتر محسنِ ابولقاسمی به کار بُرده می‌شود. یادآور می‌شود که «صَـرف» معناهایِ بسیار جاافتاده و کهنِ دیگری نیز در زبان‌شناسی دارد؛ یعنی conjugation به معنایِ «صرفِ فعل» و  declension و inflection هر دو به معنایِ «صرفِ نام (= اسم و صفت)». کسانی که صرف را در معنایِ  morphology به کار می‌بَرند، برایِ «صَـرفِ فعل» همان «صرف» و برایِ «صرفِ نام»، هم از «صرف» و هم از «تصریف» استفاده می‌کنند. روشن است که این نام‌هایِ مشترک بی‌دلیل از شفّافیتِ فضایِ علمی می‌کاهد. همانگونه که گفته شد پرکاربردترینِ این برابرها ساخـتْـواژ(ه) است. خودِ این واژه بر اساسِ قاعده‌هایِ ساختِ‌واژه‌ایِ فارسی بی‌معناست! برایِ روشن شدنِ نادرستیِ این واژه به این نمونه توجّه نمایید: برایِ آنکه عبارتِ «خریدْ خودرو» معنایی داشته باشد، باید آن را ترکیب اضافیِ مقلوب گرفت وگرنه در فارسی نمی‌توان دو اسم را به این ترتیب، یعنی با سکونِ (حرفِ آخرِ) واژه‌یِ نخست پشتِ سرِ هم آورد؛ به سخنِ دیگر، این عبارت برابر است با «خودرویِ خرید». حال اگر همین برخورد را با ساخـتْـواژ(ه) داشته باشیم، یعنی آن را تبدیل کنیم به «واژه‌یِ ساخت» یا «واژ ِ ساخت»، عبارت‌هایی خواهیم داشت که معنایِ موردِ نظر ما را نخواهند رساند. دو عبارتِ اخیر دلالت بر «واژ یا واژه‌یِ مربوط به ساختِ چیزی» می‌نمایند، در حالی که منظورِ ما عملِ «تحلیلِ ساختـ(ـار ِ) واژه» است. در توجیهی چنین گفته می‌شود که مانندِ عبارتِ «خریدِ خدمت» (: در دوره‌ای کوتاه می‌شد در ایران به عوضِ خدمتِ سربازی با پرداختِ وجهی مشخّص از این خدمتِ نظامی در زمانِ صلح معاف شد. به این عمل «خریدِ خدمت» گفته می‌شد.) که در گفتارِ عامیانه «خریدْ خدمت» گفته می‌شود، ساخـتْـواژ(ه) نیز، همان «ساختِ واژ(ه)» است. گذشته از آن که «ساختِ واژ» (= ساختارِ واژ) به هر حال بی‌معناست (چون در این مقوله ساختارِ «واژه» بررسی می‌شود و نه ساختارِ «واژ» که خود جزئی از واژه‌است)، باید توجّه داشت که در فارسی حذفِ کسره‌یِ اضافه در چنین موردهایی ویژه‌یِ زبانِ عامیانه‌ است و نه زبانِ علمی. باری، هرچند «واژه‌ شناسی» یا «واژ شناسی» برگردانِ لفظ به لفظ، دقیق و رسایی برایِ morphology هستند، امّا از آن‌جا که پرکاربردترینِ برابرهایِ یادشده ساخـتْـواژ(ه) است، بهتر است همین واژه را اصلاح و به‌عنوانِ برابرِ  morphology تنها آن را به کار ببریم. با آوردنِ کسره‌یِ اضافه میانِ دو اسمِ عبارتِ اخیر به «ساخـتِ واژه» می‌رسیم که هم رساننده‌یِ معنایِ «ساختنِ واژه» و هم به معنایِ «ساختارِ واژه» است (توجّه شود که «ساخت» در فارسی به معنایِ «ساختار» هم هست؛ برایِ نمونه در: «این ایده از ساختِ خوبی (= ساختارِ خوبی) برخوردار است»). از آنجا که قرار است عبارتِ «ساخـتِ واژه» به عنوانِ یک واژه به کار رود، می‌توان فاصله‌یِ میانِ دو واژه را نیز به فاصله‌یِ مجازی تبدیل کرد و آن را به‌صورتِ «ساختِ‌واژه» نوشت. بدین ترتیب «واژه‌سازی» را تنها در برابرِ word-formation به کار ببریم (چنان که بیشتر فرهنگ‌ها هم بدرستی همین کار را کرده‌اند) و «صرف» را نیز تنها به جایِ conjugation به معنایِ «صرفِ فعل» و declension و inflection هر دو به معنایِ «صرفِ نام (= اسم و صفت)» به کار بگیریم.

دو لایه‌یِ ساختِ‌واژه

  • ساختِ‌واژه‌یِ صَـرفی (= صرفِ تصریفی) (انگلیسی: inflectional morphology): همان‌گونه که از نامِ آن پیداست، به ساختارِ فعل‌ها و نام‌ها (= اسم‌ها و صفت‌ها) در هنگامِ صرف شدن می‌پردازد. به عبارتِ دیگر، در ساختِ‌واژه‌یِ صَـرفی به بخشی از واژه پرداخته می‌شود که بطورِ مستقیم با نقشِ نحویِ آن، یعنی نقشِ واژه در جمله، سر و کار دارد. نمونه: «مردها» از دو جزءِ «مرد» و «ـ‌ها» و «می‌روم» از سه جزءِ «می‌ـ»، «رَو-» و «ـَم» تشکیل شده که به نقشِ نحویِ آن‌ها در جمله مربوطند.

هر یک از جزءهایِ یادشده را «واژک» (انگلیسی: morpheme) و در ساختِ‌واژه‌یِ صَـرفی «واژکِ تصریفی» (انگلیسی: inflectional morpheme) می‌گویند.

  • ساختِ‌واژه‌یِ اِشتِـقاقی (= صرفِ اِشتقاقی) (انگلیسی: derivational morphology): به خودِ واژه، فارغ از نقشِ نحویِ آن می‌پردازد. در واقع ساختاری است که از رهگذرِ آن خودِ واژه به دست می‌آید. نمونه: «گلدان» از دو جزءِ «گل» و «ـدان» و «کارخانه» از دو جزءِ «کار» و «خانه» ساخته شده‌است. این بررسی در مقوله‌یِ ساختِ‌واژه‌یِ اِشتِـقاقی طرح می‌گردد. ساختِ‌واژه‌یِ اِشتِـقاقی را «ساختِ‌واژه‌یِ قاموسی» (انگلیسی: lexical morphology) یا «واژه‌سازی» (انگلیسی: word formation) نیز می‌نامند.

هر یک از جزءهایِ یادشده را «واژک» (انگلیسی: morpheme) و در ساختِ‌واژه‌یِ اِشتِـقاقی «واژکِ اِشتِـقاقی» (انگلیسی: derivational morpheme) می‌گویند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد