" LangLing "

English Language, Jokes, Facts, Etymology, Translation, etc

" LangLing "

English Language, Jokes, Facts, Etymology, Translation, etc

شاخه های زبانشناسی

واج‌شناسی

واج‌شناسی یکی از زیرشاخه‌های زبان‌شناسی است که به بررسی نظام آوایی زبان می‌پردازد و جایگاه عناصر آوایی زنجیری و زبرزنجیری را در نظام زبان مشخص می‌کند. در این حوزه، مسائلی مانند آوا، واج، واج‌گونه، گام یا پایه، هجا، کلمه واجی، تکیه، آهنگ، رکن و وزن شعر مورد بررسی قرار می‌گیرند.

واج‌ها

در دانش زبان‌شناسی به دو آوا که جانشین کردن یکی با دیگری در معنی واژه تغییر بدهد واج می‌گویند. برای نمونه /پ/ و /ب/ در واژه‌هایی مانند "پاک" و "باک" باعث دگرگونی معنایی می‌شوند. در اینجا /پ/ و /ب/ را واحدهای صوتی تمایزبخش یا بعبارتی واج می‌گویند. دو آوا که در یک زبان خاصیت تمایز بخشیدن دارند ممکن است در زبان دیگر این خاصیت را نداشته باشند. برای نمونه در زبان فارسی /v/ و /w/ یک واج به حساب می‌آیند ولی در زبان انگلیسی این‌طور نیست. بررسی عملکرد واج‌ها و تنظیم آنها در یک شبکه یا دستگاه، واج‌شناسی نام دارد.

هجا

هجاها بر اساس اصل توالی رسایی (Sonority Sequencing Principle) ایجاد می‌شوند. معمولاً یک واکه در مرکز هجا و چند همخوان در آغازه و پایانه هجا قرار می‌گیرند.

واج‌شناسان ایرانی

رویکردهای نظری در واج‌شناسی

واج‌شناسی خودواحد رویکردی نظری برای تحلیل واج‌شناختی‌ست که اولین بار در سال ۱۹۷۶ توسط جان گلداسمیت در رساله دکتری‌اش در مؤسسه فناوری ماساچوست مطرح شد. بنیادهای این رویکرد به آثار جی.آر. فرث، زلیک هریس، چارلز هاکت، برنارد بلاچ و کنت پایک بازمی‌گردد.

واج‌شناسی خودواحد مانند واج‌شناسی خطی رویکردی قاعده‌بنیاد‌ است، اما دو نقطه ضعف آن را برطرف می‌کند: 1. در واج‌شناسی خطی (انگاره معیار)، عناصر زنجیری و فوق زنجیری، هر دو با هم برای تعیین مشخصه‌های تمایزدهنده یک واج مطرح می‌شوند. در واقع یک واج، مجموعه‌ای نامنظم و ساخت‌نایافته از مشخصه‌های تمایزدهنده است. مثلاً ویژگی [+هجایی] که زبرزنجیری است، در کنار مشخصه‌ای زنجیری مثل [+پیوسته] قرار می‌گیرد. 2. انگاره معیار، انگاره‌ای خطی‌ست، یعنی چند واحد واجی روی یک محور یا لایه قرار دارند و در کنار هم روی همین لایه بر یکدیگر تأثیر دارند.

گلداسمیت معتقد است که یک مشخصه مستقل از سایر مشخصه‌ها در زنجیره واجی تأثیر می‌گذارد. تحلیل او ابتدا از زبان‌های نواختی آفریقا شروع شد و سپس در زمینه الگوهای هماهنگی واکه‌ای و خیشومی نیز کارآمدی آن به اثبات رسید.

تفاوت بازنمایی خودواحد و بازنمایی خطی در این است که بازنمایی‌های خطی از یک زنجیره از واحدهای واجی تشکیل شده‌اند، اما در بازنمایی خودواحد، دو لایه یا بیشتر از واحدهای واجی در نظر گرفته می‌شود که مشخصه‌های هر لایه با لایه دیگر متفاوت است. مثلاً در مورد یک زبان نواختی، نواخت‌ها روی یک لایه به نام لایه نواخت که شامل مقادیر پارامتر نواخت یعنی سطح بالا و سطح پایین است، بازنمایی می‌شوند. هر مشخصه یا گروهی از مشخصه‌ها که در یک زبان، یک نقش واجی ایفا کند، در یک لایه قرار می‌گیرد، بنابراین یک لایه با مشخصه‌هایی که در آن قرار دارد، تعریف می‌شود.

در واج‌شناسی خودواحد، بازنمایی واجی، علاوه بر دارا بودن «واحدهای واجی» در لایه‌های جداگانه، دارای خطوط پیوندی میان لایه‌هاست. از دیدگاه آواشناختی محض، خطوط پیوندی، تقارن زمانی را نشان می‌دهند. مثلاً لایه‌ها به تنهایی و بدون خطوط پیوندی نشان نمی‌دهند که نواخت‌ها همزمان با واکه‌ها تولید می‌شوند.

نظریه بهینگی یک الگوی زبان‌شناختی بر پایه این فرضیه است که صورت‌های زبانی ناشی از تعامل میان محدودیت‌های متقابل و متضاد هستند. این نظریه در روند تکوین دستور زایشی توسط الن پرینس و پل اسمولنسکی پدید آمد و سپس توسط پرینس و جان مک‌کارتی گسترش یافت. این نظریه بیشتر در حوزه واج‌شناسی به کار می‌رود، اما در سایر حوزه‌ها مانند نحو، معنی‌شناسی و کاربردشناسی نیز کاربرد دارد. دو محدودیت در این نظریه مورد بررسی قرار می‌گیرند: محدودیت نشانداری و محدودیت وفاداری.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد